آرتین منآرتین من، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

آرتین... مرد کوچک خانه ما...

ولنتاين مبارك

امشب من و آرتين و باباي آرتين رفتيم بيرون و كباب ترك زديم به رگ.آرتين هم گوش شيطان كر پسر خوبي شده بود ونشست روي صندلي و سيب زميني سرخ كرده و نون ساندويچ خورد.بعد يه دوري تو رستوران زد . اين روز ها آرتين شلوغ شده... توي آشپزخونه هيچي سرجاي خودش نيست.آرتين در يك چشم به هم زدن وسايل توي كشوها و كابينت رو ميريزه بيرون.بعضي وقتها هم كه مثلا جمع ميكنه هر چي رو هر جا دلش خواست ميذاره و اينطوري ميشه كه من روغن رو از توي كشو ، ملاقه رو از توي لباسشويي ، ليوان رو از توي سطل آشغال و... پيدا ميكنم. چند روز پيش بدون كنترل داخل لباسشويي ، اونو روشن كردم.هنوز چند دقيقه نگذشته بود كه صداي تلق تولوق از لباسشويي در اومد.شستن لباسها كه تموم ...
25 بهمن 1392

بدون عنوان

چند كار بامزه : 1 - يكي از كارهاي بامزه آرتين اينه كه نيم خيز ميشه و ميگه (( قْق))--- عكس اول 2 - ديروز صبح كه دوتايي خونه بوديم توي شبكه ورزش آقايي ورزش مي كرد و بلندميگفت : يك......دو........ بعد آرتين يهو با خوشحالي گفت : قْق...... بپ (bop) يعني توپ.يعني فكر مي كرد آقاهه ميگه قق....بپ 3 - امروز من داشتم تلوزيون ميديدم.آرتين هم رفت سر ميزآرايش من يكي از رژ هام كه تموم شده بود رو برداشت.گفتم اشكالي نداره بذار بازي كنه.اومد نشست كنارم و مشغول بازي شد.يه لحظه برگشتم ديدم انگشتش رو كرده توش و موادشو در آورده و ماليده تو سوراخ بينيش و چشماش و سر و صورتش.نمي دونستم بخندم يا گريه كنم.به سختي پاك شد   ...
14 بهمن 1392

تولد يك و نيم سالگي

امشب ماماني براي شام مهمون داشت. خاله نير هم از تبريز اومده بود.ما هم از فرصت استفاده كرديم و ديديم همه دور همند يه كيك خريديم و 4 روز زودتر يك ونيم سالگي آرتين رو جشن گرفتيم.بماند كه آرتين سر گرفتن عكسها كلي مارو اذيت كرد.و از حدود 50 عكسي كه گرفتيم 10 تاش خوب از آب در اومد... عكس هاي پايين به ترتيب : بابايي - دايي - بابا تولد نيم سالگي آرتين (7بهمن 1391) ...
11 بهمن 1392

آرتين 18 ماهه - واكسن 18 ماهگي

امروز آرتين من 18 ماهه شد.وقت واكسنش بود.حدود ساعت نه ونيم ماماني اومد خونه مون و به آرتين قطره داديم و رفتيم بهداشت . اونجا آرتين رو وزن كردن كه 14 كيلو شد.بعد از هر دو پاش واكسن زدن و برگشتيم خونه.كمي باهم توپ بازي كرديم و آرتين طبق معمول پياده روي مي كرد و يه جا بند نميشد.تا اينكه نزديك ظهر پاش درد گرفت و ديگه نتونست راه بره و زمينگير شد. الان هم خوابيده و من دايم تبش روكنترل مي كنم. .   ...
7 بهمن 1392

بدون عنوان

تقویم دل من نسبتی با تقویم های جهان ندارد.             ...میان برگریزان پاییز              ...وسط چله ی زمستان هم              !گاهی نوشته اند بهار              آن لحظه که تو               میخندی                 ...
3 بهمن 1392

آرتين پيكاسو

اينها آثار نقاشي نقاش تازه كار ((آرتين پيكاسوي كوچولو )) روي ديوار كنار در ورودي مي باشد. كه هر روز صد بار با انگشتش اشاره ميكنه و از خودش صداي  (( هيح )) در مياره كه يعني خرابكاري كردم.   ...
3 بهمن 1392
1